ملاک درک رحمت رحیمی خداوند، تبعیت از امام است
با هجوم امواج شبهات و اشکالات مکاتب التقاطی و غیر وحیانی پس از انقلاب اسلامی و مضاعف شدن این هجمهها در سالهای اخیر شایسته است نخبگان حوزه و دانشگاه بررسی ادله عقلی و نقلی بحث پراهمیت حکومت اسلامی و ولایت فقیه را با نگاهی نو و متناسب با فضای جدید جامعه جهان اسلام و جامعه جهانی مورد بررسی و کنکاش قرار بدهند. در همین راستا سلسله دروس آیت الله محسن اراکی دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی میتواند ارائه دهنده بینشی نو و دقیق در این باب باشد.
ملاک درک رحمت رحیمی خداوند، تبعیت از امام است
در جلسات قبل به بررسی برخی از آیات که بر لزوم وحدت و عدم تفرقه در جامعه اسلامی دلالت دارد که از آنها وحدت فرمانروا در نظام سیاسی اسلام استفاده میشود، پرداختیم.
آیه دیگری در سوره هود آمده است که میفرماید: «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ * إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ». -باز هم خواهش دارم که روی آیههای قرآن خوب تأمل شود؛ یکی از مشکلات ما این است که از قرآن دور شدهایم و آن چنان که باید در قرآن غور نکردهایم. آن چنانکه باید حق فرمان امیرالمؤمنین علیه السلام در تدبر و فهم آیات قرآن را ادا نکردهایم.
در آیه شریفه میفرماید: «إلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ». بعضیها میگویند اختلاف خیلی خوب بوده و نشانه کمال است اما خیر؛ اختلاف بد است. اختلاف نشاندهنده عذاب است. در آیه دیگر میفرماید: «قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ». نتیجه عذاب الهی همین است؛ وقتی میخواهد قومی را عذاب کند آنها را دچار پراکندگی و تفرقه و اختلاف میکند؛ رحمت که نازل میشود، رحمت همیشه همراه با یکپارچگی آن جامعه است. لذا میفرماید: «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً» اگر بخواهد میکند. «وَ لَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ» اما «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ». حال این رحمت الهی چیست؟
در مباحث تفسیری مفصل گفتهایم؛ خداوند متعال در قرآن کریم، یک رحمت واسعه دارد که این رحمت شامل شیطان هم میشود که همان رحمت فیض وجود است و رحمت عام است. اینها رحمت واسعه است و کاری به کافر و مؤمن ندارد. خیلیها دنبال رحمت رحمانی هستند، رحمت رحمانی امتیازی ندارد و با رحمت رحمانی خیلی به جایی نمیرسیم؛ به دلیل اینکه همه فساق و فجار و کفار و فراعنه همه مشمول رحمت رحمانی خدا هستند. آن رحمتی که انسان را به سرنوشت خود میرساند، رحمت رحیمی است؛ «وَ کَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً * تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً» و ملاک این رحمت رحیمی تبعیت از امام است.
قرآن کریم به صورت فراوان هم قرآن و هم ائمه هدی را رحمت نامیده است. حضرت عیسی علیه السلام را گفته است «رحمة منا» «وَ مِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إِمَاماً وَ رَحْمَةً». درباره رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ». این رحمت در سلسله امامت تداوم پیدا میکند. بسم الله الرحمن الرحیم که در سوره حمد است و بعد میگوید: «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ» این رحمانیت خدا اگر با رحیمیت تکمیل نشود چیزی به انسان جز عذاب و بیچارگی نمیرسد.
کسانی که مشمول رحمت الهی هستند، هیچگاه دچار اختلاف نمیشود
این جریان رحمانیت الهی یک سیر نزول و یک سیر صعود دارد؛ در سیر نزولی که رحمت رحمانی است؛ شامل همه میشود و رسول برای همه میآید. اما در سیر صعود به سوی خدا، این سیر صعودی دو نوع سیر است، این بازگشت به سوی خود دو نوع بازگشت است؛ یک «بازگشت وفدی» است؛ «یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْداً» و یک «رجوع وردی» است یعنی رجوع به پایین است؛ «وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْداً». وفدی، رجوع پشت سر امام است. لذا در روایت میفرماید: «اَنا اَوّلَ وافِدٍ عَلَی الْعَزیزِ الْجَبّارِ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ کِتابُهُ وَ اَهْلُ بَیْتی ثُمَّ اُمَّتی ثمّ اَسْأَلُهُمْ: ما فَعَلْتُمْ بِکِتابِ اللهِ وَ بِاَهْلِ بَیْتی». او سردسته وافدان است؛ «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً وَ دَاعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجاً مُّنِیراً» این است که منشأ این رحمت رحیمی و مسیر صعود به سوی خدا در این رجوع وفدی است.
یک عالم صدور داریم که خدای متعال با فرمانش تمام این سلسله عالم خلقت را آفرید و این همان صدور است تا آخرین موجود «وَ مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ». بعد به آنها فرمود: برگرد به سوی من! و این بازگشت هم دو بازگشت است؛ یک بازگشتی است که در این دنیا فرمان میدهد و باز گردید و یک بازگشت هم بعد از مرگ است: «یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَستَجِیبُونَ بحَمْدِهِ وَ تَظنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلا قَلِیلاً».
در این دعوت بازگشت، نقش رحمت الهی معلوم میشود؛ آنهایی که رحمت الهی نصیب آنها میشود؛ یعنی رحمت رحیمی، در این رجوع بازگشتشان به سوی بالا است. اگر خدا میخواست میتوانست با زور همه را امت واحد کند، اما اراده او بر این است که مردم با انتخاب خودشان راه درست را پیدا کند ولی چون راه درست را انتخاب نمیکنند دچار اختلاف میشوند. آنهایی که مشمول رحمت الهی هستند هیچگاه دچار اختلاف نمیشود. خداوند حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند؛ میفرمود: اگر ۱۲۴۰۰۰ پیامبر در یک جا جمع میشدند اصلاً با هم اختلاف نخواهند داشت و این حرف درستی است. اختلاف عذاب است.
البته در روایات آمده است که حضرت فرمود اختلاف رحمت است؟! مراد از «اخْتِلافُ اُمّتی رَحمَةٌ» یعنی رفتوآمد، زیارت، یعنی همدیگر را ببینند، اختلاف به این معناست وگرنه اختلاف به معنای تفرقه کجا رحمت است؟! امتی مورد رحمت است که امت واحده و امتی یکپارچه باشد. اگر فرمانروا واحد باشد امتی که از این فرمانروای واحد تبعیت میکند، امت واحد میشوند و اصلاً نمیتوانند متعدد باشند. بنابراین صاحب فرمان و فرمانروا باید یکی باشد. به هر حال آیات رحمت هم همین مضمون را دارند به اضافه اینکه روایات زیادی آمده است که ما نمونهای از آن روایات را اینجا بیان خواهیم کرد.
خروج از ایمان در صورت تفرقه و پراکندگی جامعه
مرحوم برقی در محاسن به سند از امام صادق (ع) نقل میکند: «مَنْ خَلَعَ جَماعَةَ الْمُسْلِمینَ قَدْرِ شِبْرٍ، خَلَعَ رَبْقَةَ الاْیمانِ مِنْ عُنُقِهِ مَن نکثَ صفقةَ الامام جاءَ الی اللهِ عجزاً» کسی که از جماعت مسلمین حتی به اندازه یک وجب خارج شد؛ از ایمان خارج شده است. این نشاندهنده آن است که مطلوب در اسلام و نظام سیاسی اسلام جماعت است و نشان میدهد که جماعت مسلمین باید یکی باشد. حالا اگر جماعت دو تا بود، هم این و هم او از ایمان خارج میشد؛ لذا نشان میدهد که جماعت اسلام باید یکی باشد.
حدیث دیگری که در همین کتاب محاسن آمده است و برقی به سند صحیح برقی روایت از امام صادق علیه السلام روایت کرده است.
در اینجا لازم است یک نکتهای را بیان کنیم؛ در طریق این حدیث نوفری و سکونی -که هر دو ثقه هستند- میباشند. لااقل به دلیل اینکه علی ابن ابراهیم در تفسیر خود آنها را به توثیق عام توثیق کرده است. اینکه گفته میشود سکونی از عامه بوده است، ما گفتهایم که ادله خلاف این را نشان میدهد؛ چراکه اولاً سکونی شیعه بوده است، زیرا روایاتی از امام صادق (ع) از او نقل شده است که دلالت بر امامت ائمه اطهار (ع) دارند. تنها دلیلی که میگویند سکونی شیعه نبوده این است که میگویند هر موقع از امام صادق (ع) روایتی را آورده به این شکل بوده است:
عن الصادق عن آبائه عن رسول الله است یا عن امیرالمؤمنین (ع). حال میگویند چرا از امام صادق (ع) روایت نمیکند؟ ما گفتیم که این نکتهای دارد و آن اینکه چون آنها میخواستند این احادیث در بین اهل سنت رواج پیدا کند. اگر این احادیث را مستقیماً از امام صادق (ع) نقل کرده و آن را متصل به حضرت رسول (ص) نمیکردند، این حدیث در بین اهل سنت رواج پیدا نمیکرد. ای کاش با همه روایات هم این کار را میکردند؛ در این صورت دیگر احادیث منحصر به کتب شیعه نمیشد.
البته ما گفتیم که همه احادیث ما مسند الی رسول الله هستند و ما اصلاً حدیثی که به امام صادق (ع) منتهی بشود و مسند الی رسول الله نباشد را نداریم.
اگر زمانی با اهل سنت صحبتی شد و گفتند روایات شما مقطوعه یا مرفوعه است، بگویید خود ائمه اطهار (ع) در چند روایت، چنین بیان کردهاند: «حدیثی، حدیث ابی و حدیث ابی، حدیث جدی و حدیث جدی حدیث رسول الله» همه احادیث مستند هستند و ما هیچ حدیثی نداریم که با سند به امام معصوم (ع) منتهی شود و این حدیث مسند الی رسول الله نباشد. کار سکونی به این دلیل است که احادیث را در بین اهل سنت رواج دهد و از جمله این حدیث است:
«عَنْهُ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) ثَلَاثٌ مُوبِقَاتٌ: نَکْثُ الصَّفْقَةِ وَ تَرْکُ السُّنَّةِ وَ فِرَاقُ الْجَمَاعَةِ». امام صادق (ع) از پدرانشان نقل کردهاند که امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «سه چیز هلاککننده است: پیمان شکنی، ترک سنت پیامبر و جدا شدن از جامعه مسلمین»؛ اینها موبقات و مهلکات هستند.