عاشقی درد سری بود...
عاشقی درد سری بود نمیدانستیم / حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم
پرگرفتیم ولی باز به دام افتادیم / شرط بی بال و پری بود نمیدانستیم
آسمان ازتو خبر داشت ولی… / سهم ما بی خبری بود نمیدانستیم
آب و جاروی در خانمان شاهد بود / از تو بر ما گذری بود نمیدانستیم
این همه چشم براهی نگرانم کرده / عاشقی درد سری بود نمیدانستیم
هیچ کس تاب و تب چشم تو را درک نکرد / هیچ کس اشک شب چشم تو را درک نکرد
تا کجا درد کشیدیم به اندازه تو؟ / روز و شب گریه ندیدیم به اندازه تو
منتی هم به سر ما بگذاری بد نیست !/ یکمم چشم براهم بگذاری بد نیست
نگرانم که پس از مردن من برگردی / پای تابوت ، سر بردن من برگردی
نکند منتظر مردن مایی آقا؟؟؟/ منتظرهات بمیرن میایی آقا؟
عرض کردیم نبودی سحر طول کشید/ رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید؟!…
اللهم عجل لولیک الفرج