گفت گویی در لحظات ناب...
وارد شدم بر کریم،با دستان خالی از حسنات وقلبی تهی از سلامت
گفتم :بسم الله نور،بسم الله نور النور
گفتا:الذی خلق النور من النور،الذی هو مدبر الامور
گفتم:کیستی؟
گفتا:المهدی طاوس اهل جنت
گفتم:چه زیبا سخن می گویی
گفتا:انا ابن دلائل الظاهرات
گفتم:چگونه دربرابر قدوم مبارکتان رکوع کنم
گفتا:ما اسئلکم علیه من اجر ا لا المودة فی القربی
گفتم:این جان فدایتان متاعی که هر بی سر پایی دارد
گفتا:اللهم وال من والا وعاد من عادا
گفتم:مولا جان می خواهم شیرینی وصال را بچشم
گفتا:تا تلخی فراق را نچشی به شیرینی وصال خرسند نمی شوی
گفتم: می خواهمکارهیم رنگ خدایی داشته باشد
گفتا:اگر دائم الحضور باشی کار خدایی کرده ایی
گفتم:در مشکلات غوطه ورم
گفتا:کلید حل مشکلات تضرع در نیمه شب است
گفتم:افضل اعمال کدام است؟
گفتا: به فرموده جدم:انتظار فرج
گفتم :عزیزو علی ای الخلق ولاتری خلق را می بینم ولی تو را نمی بینم
گفتا:غبارا پاک کن تا بینی
منبع:
نرم افزار به سوی ظهور